
یکی نزد حکیمی آمد و گفت
خبر داری فلانی درباره ات چه قدر غیبت و بدگویی کرده ؟
حکیم با تبسم گفت
او تیری را بسویم پرتاب کرد که به من نرسید
تو چرا آن تیر را از زمین برداشتی و در قلبم فرو کردی
یادمان نرود هیچوقت سبب نقل کینه ها و دشمنیها نباشیم
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: اشعار و داستانک و ابیات پند آموز، ،

