در وصف مادر

حتما نظرات خوتان را اعلام بفرمائید

در وصف مادر

مادری پیر و پریشان احوال عمر او بود فزون از پنجاه

زن بی شوهر و از حاصل عمر یک پسر داشت شرور و خودخواه

 روز و شب در پی اوباشی خویش بی خبر از شرف و عزت و جاه

دیده بود او به بر مادر پیر یک گره بسته ی زر، گاه به گاه

شبی آمد که ستاند آن زر بکند صرف عمل های تباه

مادر از دادن زر کرد ابا گفت: رو رو که گناه است گناه

این ذخیره است مرا ای فرزند بهر دامادیت ان شاءالله

حمله آورد پسر تا گیرد آن گره بسته ی زر، خواه مخواه

مادر از جور پسر شیون کرد بود از چاره چو دستش کوتاه

 پسر افشرد گلوی مادر سخت، چندان که رخش گشت سیاه

 نیمه جان پیکر مادر بگرفت بر سر دوش و بیفتاد به راه

برد و در چاه عمیقی افکند کز جنایت نشود کس آگاه

 شد سرازیر پس از واقعه او تا نماید به ته چاه نگاه

 از ته چاه به گوشش آمد ناله ی زار حزینی ناگاه

آخرین گفته ی مادر این بود: آه! فرزند نیفتی در چاه  



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


نويسنده : دوستی